خواندن تصوير، يعني درك پيام ضمني آن ، پديده اي انديشگرانه است وحتي ساده ترين تصاوير نيز از ديدگاه فرهنگ هاي گوناگون ، به شيوه هاي متفاوت مورد تفسير قرار مي گيرند . چشم آنچه را كه مي خواهد ببيند ، برمي گزيند ولي تصوير بيش از آنكه به شيوه اي فيزيكي خوانده شود، به گونه اي ذهني فهم مي شود . براي آن كه تصويري توانايي برقراري ارتياط داشته باشد ، بايد متناسب بازمينه هاي فرهنگي ، اجتماعي ، طبقاتي ، فيزيولوژيكي و ... گيرنده پيام خويش باشد تا او قادر به ارتباط با متن و پيام تصوير شود و به بيان ديگر آن را بخواند .
انسان در گذشته هاي دور و قبل از به وجود آمدن برخي وسايل ارتباطي مانند نوشته و خط ، از طريق تصور و تجسم و مصوركردن مفاهيم بصري ، ارتباط برقرار مي نمود و سپس وسايل ارتباطي نگارشي ، يعني الفباء، ابداع و عالمگيرشد . اكنون نيز براثر تحولات جديد ارتباطي ، انسان دوباره مانند گذشته علاقه مند است كه از طريق امكانات تصويري ، بهتر وسريع تر عمل نمايد . بين روش هاي مختلف آن يعني فنون سنتي تصويرسازي ، امكانات بي شمار عكاسي و استفاده از نرم افزارهاي رايانه اي نيز مرز خاصي وجود نداردو در تصويرسازي معاصر براي مطبوعات ، همه اين امكانات به كارگرفته مي شود .
هدف اصلي تصويرگرياطراح تصوير، راهنمايي بينندگان درباره مطلبي است كه فهم يا تجسم آن از طريق نوشتن يا گفتن دشوار است . فرهنگ انساني كه تاكنون مغلوب گفتار و زبان كلامي بوده است به تدريج به سوي تصويرو تصويرگري روي مي آورد . يادگيري و فهم زبان ، پيچيده و نسبتا مشكل است در حالي كه تصوير صريح و ساده است و به سرعت بسياري از انديشه ها را به ديگران منتقل مي كند . پس از اختراع صنعت چاپ و متعاقب آن توليد كتاب در زمينه هاي مختلف و استفاده از تصويرسازان براي انتقال بهتر مفاهيم ، طرز تفكر و فهم عملي مردم از پديده ها ، رشد و تحول شگرفي نمود كه اهميت آن از رشد و عظمت اقتصادي و فني آن قرن كمتر نبود . در نيمه دوم قرن بيستم كه زمان هجوم اطلاعات گوناگون ( به دليل رشد سريع راديو و تلويزيون ) است ، تصاوير ديگر فقط يك توصيف كننده ي ساده ي اخبار نبودند، بلكه خود نيز انديشه ها و مفاهيمي را القاء مي كردند . به اين ترتيب مفهوم ذهني ، واقعيتي ملموس گرديد و به عنئان يك عنصر ساختاري درآثار هنري به كاربرده شد . ازآن پس طراح كه از تخيل تصويري برخوردار بود ، وظيفه تفسير و تاويل متن نويسنده را به عهده گرفت .
اين موج جديد به طراح امكان داد كه به جاي ساختن طرح هاي محدود براي يك متن ، به خلق فضاي جديد براي متحد ساختن كلام و تصويربپردازد و اين امر سبب شد تا سبك ها و تكنيك هاي شخصي نيز درطراحي گرافيك توسعه يابد ومرزهاي پيشين ميان هنرهاي زيبا و اطلاع رساني تصويري عاميانه از ميان برداشته شود . محدوديت طراح در انتخاب ابزار ووسايل ودر نتيجه اجراء وارائه طرح به صورت تك رنگ و عدم استفاده از رنگ مايه هاي خاكستري كه تا سال ها از مهمترين ويژگي هاي طراحي و تصويرسازي براي مطبوعات بود وآن رااز سايرشاخه هاي تصويرسازي جدا مي كرد ، امروزه به تدريج در حال زائل شدن است . تصويرگران براي چگونگي شروع كار ، شيوه هاي مختلفي به كار مي برند اماهمگي در مورد اهميت مطالعه و درك و فهم خلاصه طرح با هم توافق دارند .
اولين مرحله قبل از آغاز تصوير سازي ، فهميدن و شناختن نشريه است .... كار يك تصويرساز بيشترين لذت و نيز چالش ، درفهم و درك موضوع متن و نيز تبديل آن به تصويراست . تصويرسازان در مي يابند كه به ناچار بايد در مدتي نسبتا كوتاه در موضوعي كه آن را تصويرسازي مي كنند ، تخصص پيدا كنند . اين موضوعات مي تواند در مورد روابط انسان ، جراحي اعصاب ، سياست سبز ( موضوعات زيست محيطي ) ، مسكن درون شهري و .... باشد . امكانات نامحدود هستند و داشتن انعطاف پذيري در به تصوير كشيدن موضوعات متعد مي تواند راه گشاي كار در نشريات مختلف باشد . تحقيق و بررسي بيشتر پيرامون موضوعات براي كسب آگاهي بيشتر ، بخشي از فرآيند است . مقاله اي كه قرار است منتشر شود ، بايد دانش تخصصي در سطح مخاطبان خود ارائه كند . يعني دانشي كه با كسب آن سرعت تصويرسازي افزايش يابد . نكته كليدي اين اين است كه بدانيم تصويرسازي مورد نظر ( درمطبوعات ) در كدام قسمت صفحه قرار مي گيرد . قرار گرفتن در سمت چپ و يا سمت راست يك صفحه گسترده ، برچگونگي ايجاد و ساخت تصوير موثر است ، بطور مثال يك تصويرمي تواند در داخل يا بيرون نشريه قرار گيرد .
133
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0